غم عشق تو را پايان نيست
نه، غم عشق تو را پايان نيست،
نه، بر اين حسرت دل درمان نيست،
مي رود فصل پي فصل ولي، انتظار همه شب آمدنت آسان نيست،
گفته بودي که تو را خواهم يافت،
بر همه فاصله ها خواهم تاخت،
ياس من بر تن ديوار تو خشکيد، ببين!
عشق من بر همه و هيچ تو باخت
ماهي قرمز اين تنگ حقير به اسارت زندست،
به نگاهي که بر او مي دوزي…صبح به صبح تا بداني زندست،
کاش مي دانستي…نه نمي دانستي،
درد هر روز به روياي تو جان دادن چيست،
کاش مي دانستي…نه نمي دانستي،
تلخ آهنگ صدايم از چيست،
تک درختم به تب زرد خزان خواهد مرد،
آخرين برگ مرا باد به همراه خودش خواهد برد،
عاقبت روزي سرد، شايد از رنگ غروب،
خسته بر بستر خاکم گذرت خواهد بود،
و درنگي شايد…
باد در گوش تو آهسته مرا مي خواند،
که غريبانه و سخت،
در دلش حسرت ديدار تو رفت…
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: مطالب عاشقانه، ،
برچسبها: